مولانا - ديوان كبير شمس؛ غزل 1854

چه دانى تو خراباتى كه هست از شش‌جهت بيرون - خرابات قديمست آن و تو نوآمده اكنون‏

نباشد مرغ خودبين را به باغ بيخودان پروا - نشد مجنون آن ليلى به‌جز ليلى صد مجنون‏

یزدانپناه عسکری

زوال تصویر خود و خُرد شدن خود مهم بینی با تعقل قلب

بدون خودبزرگ‌بینی تأویلت می‌شود ادراک خرابات ازل.

4.4/170.3+2.1/230.4

item image #1