درنگی برای افاقه آگاهی

میبدی «کشف الاسرار و عدة الابرار» ص- آیه 15 (وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلاَّ صَیْحَةً واحِدَةً ما لَها مِنْ فَواقٍ‏)

وَ ما یَنْظُرُ هؤُلاءِ إِلَّا صَیْحَةً واحِدَةً مگر یک بانگ، ما لَها مِنْ فَواقٍ که از آن هیچ بر آسودن نه.

یزدانپناه عسکری

[الفواق: درنگی برای افاقه آگاهی و حضور باشد و بعد از فوت‏ وقت،‏ دسته و پیوستن و خَلَقَ الْمَوْتَ]

(الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور - الملک 2)

( وَ لَوْ تَری‏ إِذْ فَزِعُوا فَلا فَوْتَ وَ أُخِذُوا مِنْ مَکانٍ قَریب‏ - سبأ 51)

حافظ، لطیف، خالق، خبیر، دیان، بدیع، آخر، باقی (اسماء الله الحسنی)

حافظ (به عربی: الحافظ) نگهدار واقعی موجودات از نابودی و حفظ کننده اعمال بندگان برای حسابرسی.

قرآن کریم

«حافظ» به صورت منصوب یک بار پس از «خیر» (یوسف / ۱۲، ۶۴) و با صیغه جمع، دو بار (حجر / ۱۵، ۹؛ انبیاء / ۲۱، ۸۲) صفت خدا به کار رفته‌است.[۱]

حفظ همه موجودات:

بر اساس آیات، خدا حافظ همه موجودات است.[۲]

منابع:

  1. الموسوعة الاغنی، مختار فوزی النّعال، سوریة، الرضوان، ۲۰۰۰ م، ص ۱۱۹–۱۲۰.
  2. الاسنی فی شرح اسماءالله الحسنی، القرطبی (م. ۶۷۱ ق)، دارالصحابة لتراث، ۱۴۱۶ ق، ج ۱، ص ۳۱۱

********

لطیف (به عربی: اللَّطِیف) با لطف، با لطافت، با رفق و آرام، از اسماء الحسنی و معنای آن خداوند لطیف و نیکو منش و دانا نسبت به همه چیز.[۱]

رحمت پنهانی:

اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزِیزُ (اللطیف) یکی از اسماء الحسنی به‌شمار می‌رود و مأخوذ از لطف و به معنی رفق و ملاطفت و رحمت پنهانی است.[۲]

منابع:

  1. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی - تهران، چاپ: دوم، ۱۳۷۵.
  2. امین، نصرت بیگم، تفسیر مخزن العرفان در علوم قرآن، ص ۳۶۴

********

خالق (به عربی: الخالق) از اسماء حسنای خدا و یکی از ۹۹ اسم اوست که از اسماء افعال شمرده شده‌است.[۱]

آفرینش:

توانایی خدا بر آفرینش هر چیزی و انجام دادن هر کاری و انحصار خالقیت در وی، نشانه یکتایی او و انحصار الوهیت در وی است: «ذلِکُمُ اللّهُ رَبُّکُم خلِقُ کُلِّ شَیءٍ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ فَاَنّی تُؤفَکُون». (غافر / ۴۰، ۶۲)

خالقیّت منحصر در خداست و جز او هرچه پدیدآورند در طول خالقیت او و با اذن وی انجام می‌پذیرد. این انحصار از آیاتی نظیر «هَل مِن خلِقٍ غَیرُ اللّهِ» (فاطر / ۳۵، ۳)، «اَللّهُ خلِقُ کُلِّ شَیءٍ …» (زمر / ۳۹، ۶۲) و «واللّهُ خَلَقَکُم وما تَعمَلون» (صافّات / ۳۷، ۹۶) به دست می‌آید، بنابراین هر حادثی در جهان، فعل خدا[۲]

منابع:

  1. الفتوحات المکیه، ج ۱، ص ۲۹۵.
  2. قرشی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج ۲- تهران، چاپ: ششم، ۱۳۷۱. ص ۲۹۳

برای مطالعهٔ بیشتر:

https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/70611 پرتال جامع علوم و معارف قرآن

********

خبیر (به عربی: الخبیر) از اسماء حسنای الهی است که مبیِّن وسعت علم خدا به امور پنهان و پوشیده و به معنای علم به حقیقت و کنه اشیاء است.[۱]

قرآن کریم:

اسم خبیر ۴۵ بار در قرآن کریم آمده‌است: ۴ مورد به تنهایی (عادیات / ۱۰۰، ۱۱؛ فرقان / ۲۵، ۵۹؛ فاطر / ۳۵، ۱۴) و در مواردی همراه برخی دیگر از اسمای حسنای الهی، همچون حکیم (۴ بار)، لطیف (۵ بار)، علیم (۴ بار)، بصیر (۵ بار) و در دیگر موارد نیز اعمال مخاطبان، متعلق اسم خبیر هستند.

اعمال خالصانه:

از جمله نشانه‌های لطف و رحمت خدا به بندگان خویش آن است که به آن‌ها خبر داده‌است که به باطن امور و اعمال و نیات آنان خبیر و آگاه است: «واللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیر» (بقره / ۲، ۲۷۱)؛ «بل کانَ اللّهُ بِما تَعمَلونَ خَبیرا» (فتح / ۴۸، ۱۱)، زیرا مؤمنان پس از آنکه دانستند خدا از همه چیز باخبر است، بی‌اعتنا به وسوسه‌های شیاطین وظایف و اعمال خویش را خالصانه انجام می‌دهند.[۲]

منابع:

  1. لسان العرب، ابن منظور، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ ق. ج ۴، ص ۱۲، «خبر».
  2. النور الاسمی فر شرح الاسماء، سلیمان سامی محمود، به کوشش سید احمد نورالدین، مصر، دارالصابونی، ص ۱۹۷–۱۹۸.

برای مطالعهٔ بیشتر:

https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/68575 پرتال جامع علوم و معارف قرآن

********

دیان (به عربی: الدیان) قرآن کریم از قیامت به «یوم الدین» تعبیر می‌کند.[۱]

دیان:

اسم دیّان از ۹۹ اسمی است که بر پایه روایتی از پیامبر (ص) شمارش (بهره‌مندی از) آن‌ها مایه وارد شدن به بهشت است.[۲]

ظهور اسم دیان:

عرفا نیز جزاء را تجلی حق در مرآت وجود خویش برحسب اعیان ثابته ممکنات دانسته و آن را برخاسته از ظهور اسم دیّان می‌دانند، زیرا تکلیف بندگان به انقیاد، همچنین جزای ایشان بر اساس اقتضای اعیان ثابته آن‌هاست .(۲۶)[۳]

منابع:

  1. التحقیق، المصطفوی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ ش؛ ج ۳، صفحه ۲۷۰
  2. تفسیر سمرقندی (بحرالعلوم)، السمرقندی، به کوشش علی معوض و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۳ ق. ج ۱، صفحه ۵۸۴
  3. شرح فصوص الحکم، قیصری، به کوشش آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، ۱۳۷۵ ش، صفحه ۶۷۴

برای مطالعهٔ بیشتر:

https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/69333 پرتال جامع علوم و معارف قرآن

********

بدیع (به عربی: البدیع) از اسمای حسنای الهی است که در قرآن دو بار به صورت «بَدیعُ السَّموتِ وَالاَرض» به کار رفته‌است (بقره / ۲، ۱۱۷؛ انعام / ۶، ۱۰۱)

اسم بدیع:

کسی که نه در ذات خود نظیری دارد و نه در صفات و افعال.[۱]

روایت:

در روایتی امام محمد باقر علیه‌السلام در تفسیر «بَدیعُ السَّموتِ وَ الاَرض» فرموده‌اند: خداوند همه چیز را با علم خود، بدون مثال و نمونه پیشین ابداع و ابتکار کرد و آسمانها و زمین را آفرید، در حالی که پیش از آن آسمان و زمینی نبود.[۲]

منابع:

  1. رضا محمدی؛ النور الاسنی فی شرح اسماءالله الحسنی، ص ۴۵۹.
  2. تفسیر عیاشی، ج ۱، صفحه ۳۷۳؛ البرهان فی تفسیر القرآن، ج ۲، صفحهٔ ۴۶۱.

برای مطالعهٔ بیشتر:

https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/64460 پرتال جامع علوم و معارف قرآن

********

آخر (به عربی: الآخر) در قرآن، فقط یک بار، به صورت اسمی از اسمای حسنای الهی به کار رفته‌است: «هُو الأوَّلُ و الأخِرُ و الظَّـهِرُ و الباطِنُ و هُوَ بِکلِّ شیءٍ عَلیمٌ». (حدید/ ۵۷، ۳)

آخر از اسماء و صفات ذاتی حق تعالی شمرده شده و به معنای مرجع و غایت اشیاء و ذات باقی و ابدی است و مانند دیگر اوصاف الهی، حکایت‌گر کمال وجودی حق تعالی، عین و متّحد با ذات مقدّس او است،

ذات حق:

ذات حق همان‌گونه که آخر است، اوّل نیز هست. اولیّت او عین آخریت و آخریت او عین اوّلیت او است و این معنا، به خداوند متعالی اختصاص دارد؛ چنان‌که این اختصاص از حصر آیه (هو الأوَّلُ و الأخِر) به دست می‌آید.[۱][۲]

منابع:

  1. رضا رمضانی؛ شرح فصوص الحکم، قیصری، صفحهٔ ۴۵.
  2. تفسیر قرآن الکریم، ملاصدرا، ج ۶، صفحهٔ ۱۵۳.

برای مطالعهٔ بیشتر:

https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/60653 پرتال جامع علوم و معارف قرآن

********

باقی (به عربی: الباقی) در اصطلاح بر ذات پروردگاری که به رغم فنا و نابودی همه موجودات همچنان موجود است و به هیچ وجه فنا و فساد بدان راه نمی‌یابد اطلاق می‌گردد.[۱]

ذات پروردگار:

«وجه» ذات پروردگار: «واللّهُ خَیرٌ واَبقی» (طه/ ۲۰، ۷۳)، «و یَبقی وجهُ رَبِّـکَ ذوالجَللِ والاِکرام» (الرحمن / ۵۵، ۲۷) و «کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ اِلاّ وجهَه». (قصص / ۲۸، ۸۸)[۲]

واجب الوجود:

باقی بودن خداوند از آن روست که او واجب الوجود بالذات است.[۳]

منابع:

  1. رجب اکبرزاده؛ کشف الاسرار و عدة الابرار، ج ۹، ص ۴۱۳
  2. المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۰۲
  3. شرح اسماء الله الحسنی (لوامع البینات)، ص ۳۳۶.

برای مطالعهٔ بیشتر:

https://quran.isca.ac.ir/fa/Cyclopedia/240/64316 پرتال جامع علوم و معارف قرآن

غزل ۱۶۳ دیوان شمس

غزل ۱۶۳ دیوان شمس (انگلیسی: Rumi's ghazal 163)، این غزل حاکی از هیجان مولانا برای دیدار شمس تبریزی است.

اشاره غزل

سلطان ولد به فرمان پدر برای آوردن آن صنم گریزپا ساز سفر کرد تا در دمشق شمس الدین را دریافت و پیغام‌های پر سوز و گداز عاشق هجران دیده را به لطف تمام به گوش معشوق بی‌پروا رسانید. دریای مهر شمس جوشیدن گرفت و گوهرهای حقائق و معارف بر سلطان ولد افشاند و خواهش مولانا را پذیرفت و عازم قونیه گردید (سنه ۶۴۴).[۱] [۲][۳]

غزل شماره ۱۶۳

بروید ای حریفان بکشید یار ما را به من آورید آخر صنم گریزپا را
به ترانه‌های شیرین به بهانه‌های زرین بکشید سوی خانه مه خوب خوش لقا را
وگر او به وعده گوید که دمی دگر بیایم همه وعده مکر باشد بفریبد او شما را
دم سخت گرم دارد که به جادوی و افسون بزند گره بر آب او و ببندد او هوا را
به مبارکی و شادی چو نگار من درآید بنشین نظاره می‌کن تو عجایب خدا را
چو جمال او بتابد چه بود جمال خوبان که رخ چو آفتابش بکشد چراغ‌ها را
برو ای دل سبک رو به یمن به دلبر من برسان سلام و خدمت تو عقیق بی‌بها را

منابع

  1. بدیع الزمان فروزانفر، زندگانی مولانا جلال الدین محمد (مولوی)، زوار - تهران، چاپ: پنجم، ۱۳۶۶.
  2. مولانا جلال الدین محمد بلخی (مولوی)، دیوان کبیر شمس، طلایه - تهران، چاپ: اول، 1384.
  3. عبد الباقی گولپینارلی، توفیق سبحانی، مولانا جلال الدین (گولپینارلی)، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی - تهران، چاپ: سوم، ۱۳۶۳.

تواشتر

تواشتر،  تواستر (سانسکریت: त्वष्टृ)  (انگلیسی: Tvastr-Tvashtr) صنعتگر الهی. نامی مشتق از ریشه «تواکش» به معنی «قالب ریختن» در اساطیر هندو مظهر قالب‌گیری و قالب زدن است. آفریننده صورت‌ها و شکل‌ها است. الگوی تمام ویژگی‌های مخلوقات است. هر نوع از مخلوقات، قالب و الگوی خود را دارد[۱][۲]

یزدانپناه عسکری

  1.  آیین هندو و عرفان اسلامی (بر اساس مجمع البحرین داراشکوه) گرد آورنده داریوش شایگان، ترجمه جمشید ارجمند – تهران: نشر وپژوهش فرزان روز
  2.  فرهنگ غرایب، جلد اول، سودابه فضائلی- تهران: سازمان میراث فرهنگی و گردشگری، پژوهشکده مردم‌شناسی/نشر افکار، ۱۳۸۴

سامیاما

سامیاما {(به سانسکریتसंयम saṃ-yama)

سه درجه آخر یوگا، سامیاما (samyama) نامیده شده و عبارت است از تمرکز نیروی معنوی، مراقبه و مقام وصال

(Dhāraṇā - Dhyāna - Samadhi) این سه مرتبه در ذات خویش (samadhi) آنچنان به هم نزدیک و مرتبط اند و طوری درهم آمیخته‌اند که همهٔ آنان را بر روی هم «مجموعه» (samyama) می‌گویند.

تمرکز

یوگی با انجام تمرکز نیروی معنوی و مراقبه و سامادی (samyama) کراماتی بدست می‌آورد و در حین پیشرفت و ترقی خود به تدریج به مراتب عالی آگاهی دست می‌یابد و به ذات اشیاء پی می‌برد.[۱]

سامیاما سامادهی

با تمرکز عمیق سامیاما سامادهی (Samyama Samanid) روی جنانِندرییانی (Jnanendriyani حواس) و در نهایت رهایی یوگی از قید و کنترل اینرییانی (Ind riyani).[۲]

یزدانپناه عسکری

  1.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶
  2.  D E V A T M A S H A K T I، سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

دیانا

دیانا (به سانسکریتDhyāna) تمرین مراقبه‌ها و راز و نیازهای عابدانه که در زبان سانسکریت به آنها دیانا و یوگا Dhyana and Yoga می‌گویند.[۱]

تعمق ژرف

دیانا یوگا (Dhyāna) که علم مراقبت (تعمق ژرف و خلسه) و با دیدهٔ دل یا با چشم سوم (trinetra) خویش دیدن است.

سه درجه آخر یوگا

سه درجه آخر یوگا، سامیاما (samyama) نامیده شده و عبارت است از تمرکز نیروی معنوی، مراقبه و مقام وصال یا فنا فی ا لله (Dhāraṇā - Dhyāna - Samadhi)

دیانا و پیوست به مبدأ

حالت تفکر و مراقبه دیانا و پیوست به مبدأ یا فنا و استغراق و در نهایت ترکیب بخشیدن به وحدت انسانی و عالم.[۲]

یزدانپناه عسکری

  1.  D E V A T M A S H A K T I، سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی
  2.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶

رده‌ها (++): 

اوپاسانا 

اوپاسانا {(به انگلیسی: Upasana) {(به سانسکریتupāsanā- उपासना)

اوپاسانا Upasana، یعنی تنویر تفکر، نیروی اراده، وراه‌هایی که به این وحدت می‌انجامد.

طریق عشق

رساله‌های اوپانیشادها طریق عشق را به صورت اوپاسانا (عبادت) اشاره نموده‌اند[۱]

شاکتی اوپاسانا

در هندوستان شاکتی اوپاسانا (Upasana) شاخهٔ مهمی از تانتریک (Tantric) و علم یوگی را تشکیل می‌دهد. این صورت رب النوع مادری تلقی می‌گردد که تمام سدها و بدیها را از طریق تکامل معنوی جان از میان برمی‌دارد، و سالک را به هد ف معرفت الهی رهبری می‌کند.

اوپاسانا شاکتی پات

اوپاسانا شاکتی پات (Upasana Shatipat) معمولاً از تلفظ کلمات معینی که در گوش راست مرید گفته می‌شود تأثیر می‌پذیرد، که به آنها مانتراها گفته می‌شود. این مانتراها بذر نیروی معنوی را از مرشد به گیرنده [مرید] القاء می‌کند.[۲]

یزدانپناه عسکری

  1.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶
  2.  D E V A T M A S H A K T I، سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

تجرد از عالم محسوسات

تجرد از عالم محسوسات {(به انگلیسی: Pratyahara) (پراتیا هارا)

پاتانجلی می‌گوید: به واسطهٔ حبس دم حجابی که روشنائی واقعیت را می‌پوشاند معدوم می‌گردد

و ذهن استعداد خود را جهت تمرکز نیروی معنوی می‌نمایاند.

Pratyahara

لفظ « «پراتیا هارا»» مرکب است از دو جزء «آهارا» یعنی برکشیدن و «پراتی» در مقابل

یعنی تجرد از دنیای خارج، برکشیدن حواس از محسوسات یا انتزاع حواس.

میرچا الیاده

الیاد در این باره می‌گوید: یوگی با اینکه از پدیده‌های عینی جدائی حاصل کرده، مع الوصف به مشاهدهٔ آنان ادامه می‌دهد،

ولیکن این بار به جای آنکه آنها را به وسیلهٔ مراتب ذهنی (cittavṛtti) درک کند، مستقیماً به جوهر (tattva) کلیهٔ اشیاء پی می‌برد.

Vyasabhasya

ویاسا در ارتباط ذهن و حواس می‌گوید: هنگامی که تموجات ذهنی منقطع می‌گردند حواس نیز مانند آنان منقطع می‌شوند.

این است تجرد از عالم محسوسات.[۱]

پیوند به بیرون

یزدانپناه عسکری

https://www.collinsdictionary.com/dictionary/english/pratyahara

  1.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶

رده (++): 

حس باطن

حس باطن {(به انگلیسی: Antaḥkaraṇa)(سانسکریت: अन्तःकरण) اشیاء عینی به واسطهٔ حواس در حس باطن «آنتهکارانا»(Antaḥkaraṇa) منعکس و ضبط می‌شوند.

حس باطن

حس باطن شامل عقل و نفس یا ذهن یا حس مشترک و حافظه است.

حس باطن آلتی است که بوسیله آن روح ادراکات را تعقل می‌کند، می‌اندیشد، به یاد می‌آورد و به شیوهٔ استنتاج و مقایسه و غیره می‌گراید، شک و تردید می‌کند و به تجزیه و تحلیل می‌پردازد.

شناخت و ادراک

عالم عینی جلوه گاه تجلیات نفسانی و ذهنی است، یعنی صوری که در ذهن نقش بسته بود سایه به پدیده‌های جهان می‌افکند و بدانگونه که عالم در مراتب نفسانی منعکس است به همانگونه نیز صور ذهنی در عالم عینی متجلی است.

در واقع هنگام ادراک و شناخت، تضاد و دو گانگی این دو عالم از بین می‌رود و اتحاد حاصل می‌شود.[۱]

پیوند به بیرون

یزدانپناه عسکری

https://www.yogapedia.com/definition/5381/antahkarana ^ "What is Antahkarana? - Definition from Yogapedia". Yogapedia.com. Retrieved 2022-03-26.

  1.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد اول و دوم – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶

رده (++): 

کوماریلا بهاتا

کوماریلا بهاتا {(به انگلیسی: Kumārila Bhaṭṭa) فیلسوف و محقق میمامسا قرن هفتم میلادی بود در جنوب هند می‌زیسته‌است.

سنت هندو به «کوماریلا» عنوان علامه «بهاتا» «بهاتتا» (Bhaṭṭa) را داده‌است. وی در تکامل «میمامسا» (می مانسا) و ارتقاء آن به دیدگاه فلسفی کوشیده‌است که در آن مسائل مورد بحث فقط از دریچهٔ ارتباط آنان با مراسم عبادی مورد بررسی قرار نمی‌گرفت.

میمامسا

می مانسا یکی از مهمترین مباحث فلسفه ی هندی را که مبحث شناخت است در مرکز توجه خود قرار داده‌است.

آثار

وی کلیهٔ مبانی سوتراها و اثر «شابارا» را در سه رساله بزرگ تفسیر کرده. که عبارتند:

شلو کاوارتیکا Shlokavartika

تانترا وارتیکا Tantravartika

تویتی کا Tuptika

شناخت

کوماریلا معتقد بود برای آنکه شناخت معتبر باشد می‌باید تازه و بکر یا بی‌سابقه بوده و خلافش به اثبات نرسیده باشد. و دو مرحله ای بودن ادراک.[۱]

پیوند به بیرون

یزدانپناه عسکری

  1.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد اول – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶

 

رده‌ها (++): 

تراتاکا

تراتاکا (انگلیسی: Trataka), یکی از «شات کارماها»، روش خیره شدن به‌طور ثابت بر روی یک موضوع مانند شعلهٔ شمع، ماندالا یا تانترا است.[۱]

حالت‌های تمرین:

  1. خیره شدن به بیرون.
  2. ترکیبی از تمرکز بیرون و درون.
  3. خیره شدن به درون.
  4. خیره شدن به تهی.
  5. خیره شدن دامنه‌دار.

تمرکز :

یکی از مهم‌ترین، سودمندترین و ساده‌ترین روش‌های تمرکز ذهن تراتاکا است. واژهٔ تراتاکا (Trāṭaka) ریشهٔ سانسکریت دارد و به معنای ثابت خیره شدن است. تمرین تراتاکا عبارت است از خیره شدن به یک نقطه یا موضوع بدون آن که پلک‌ها به هم بخورند، یا مژه زده شود. این عمل کانونی کردن چشم‌ها است و انعکاس آن بر ذهن مانع می‌شود که چیزهای دیگر به ذهن راه پیدا کند.[۲]

مراقبه:

هنگامی که تراتاکا به قصد مراقبه انجام می‌شود، چشم‌ها پس از چند دقیقه خیره شدن به شعله شمع، یا شیء کم نور دیگر، بسته می‌شوند. آن گاه فرد با چشم‌های بسته به تصویر شعله یا شیء روشن که در چشم ذهن او نقش بسته‌است، خیره می‌شود.[۳]

ثبات چشم و ذهن:

بافت‌های سمت راست و چپ رشتهٔ نخاع فقراتی در مغز استخوان اوبلا نگاتا (Oblangata)، در محل میان دو ابرو با هم تلاقی می‌کنند، یعنی آنجا که شبکهٔ مژه ایی بینی هم قرار دارد، بنابراین آن نقطه را در محل تلا قی دو جریان تلقی می‌کنند که اگر شخصی چشم‌ها و ذهنش را در این نقطه ثابت نماید جریان پرانا را وامی‌دارد تا به سوی آن نقطه بالا رود، یعنی جایی که منتج به اتحاد روان و پرانا و ایدا و پینگالا می‌گردد. اتحاد شمسی - قمری که این چنین تأثیرپذیر شود، به اتحاد جان با پروردگار می‌انجامد.[۴]

پیوند به بیرون:

ادامه مطلب:

یزدانپناه عسکری

  1.  هاتا یوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  2.  اسرار تمرکز (جدایی ذهن از محسوسات)، نوشته پاراماهامسا نیرانجاناندا، برگردان جلال موسوی نسب– تهران: فراروان 1381
  3.  یوگا، جیمز هویت، ترجمه امیداقتداری، تهران: ققنوس ،1377
  4.  D E V A T M A S H A K T I، سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

شوکشما شریرا

شوکشما شریرا (انگلیسی: subtle body), بدن لطیف یا اختری مخزن آگاهی است.[۱]

جسم لطیف:

ماده دائم تحت تأثیر سه «گونا» است و هر درجه ای که به نیروی تصاعدی متمایز باشد به همان اندازه عالی تر و آزادتر و لطیف تر است. جسم لطیف [سوکهم (سوجهم)(Sūkṣma-śarīra)] مخزن آگاهی است. روح با ذهن و جسم پیوندی موقتی دارد و به هنگام فوت، جسم و عناصری که آن را تشکیل می‌دادند معدوم می‌شوند.[۲]

جسم روحی:

به حسهای دریافتی و نیروهای اعمالی واهیاکاراناها (Vahyakannals)، یعنی اعضاء بیرونی یا ظاهری می‌گویند که مقابل یا متضاد انتاهاکارانا قرار می‌گیرند. این دو با هم جسم روحی یا سوکشما شاریر (Sukshma sharir) را تشکیل می‌دهند.

کالبد ظریف:

روان جزء ترکیبی عمدهٔ جسم نجومی است، (astral body) که جان را در مرگ و سرنوشت آینده اش همراهی می‌کند.

اساس ذهن ناخودآگاه (sub-conscious mind) را چنین توجیه کرده‌اند:

جوهر لطیفی است که از آن چیتتا (Chitta) [چیز- روانی (mind-stuff)] تشکیل می‌شود، و دارای قدرت گیرنده ای است که با تأثیراتی که از دریافت‌های هر چیزی که ذخیره کرده‌است، کارها را انجام می‌دهد، یا در بارهٔ آنها می‌اندیشد. چیتتا، واژهٔ جامعی است که روانشناسان از آن به معنای تأثیرات دریافت‌ها و استنباطات، امیال، عواطف، احساسات و سایر جنبه‌هایی که مربوط به نقشهای روانی می‌باشند، استفاده می‌کنند.

در قیاس با اتر، این چیز را هم با عنوان چیتتاکاشا (Chittakasha اتر روحی) نشان می‌دهند. تأثیراتی که بر روی چیتتاکاشا باقی می‌ماند هرگز از بین نمی‌رود، و در طی زندگی انسان بارها به صورت خاطرات در شرایط مناسب و موقعیت‌های متناسب آن دَور می‌زند، اما در زمان مرگ چیتتاکاشا هم دستخوش تغییر می گردد، و تمام تأثیراتی را که در طول حیات به دست آورده‌است در پوستهٔ کوچکی که در حد دانهٔ بذری است نگه می‌دارد و این بذ ر که از واساناس (Vasanas) تشکیل شده‌است، کاران شاریر(Karansharir) یعنی جسم نجومی اتفاقی نام دارد. این جسم از بدن جدا می‌شود تا بر روی سوکشما شاریر (Sukshma sharir) یعنی جسم ظریف نمودار گردد.[۳]

دو گانگی جسم و کالبد اختری:

باور انسان بر این است که دوگانگی ذهن و جسم وجود دارد. ذهن بخش فاقد استحکام و بی جسم ماست و جسم بخش واقعی و ملموس است.

این تقسیم‌بندی، انرژی ما را در حالت جدایی آشفته‌ای نگاه می‌دارد و مانع از یکپارچگی می‌شود.

منقسم بودن وضع بشری، تقسیم بین ذهن و جسم نیست، بلکه بین کالبد اختری که آوند انرژی بنیادین انسان که ذهن یا نفس را جای می‌دهد. قبل از تولد این دوگانگی تحمیل شده وجود ندارد، ولی از لحظه تولد دو قسمت توسط کشش قصد بشریت از یکدیگر جدا می‌شود. یک قسمت به طرف بیرون می‌گردد و کالبد جسمانی می‌شود، دیگری به سوی داخل و کالبد اختری می‌گردد. هنگام مرگ قسمت سنگین تر؛ یعنی جسم به زمین باز می‌گردد تا جذب آن شود و قسمت سبک تر؛ یعنی کالبد اختری (کالبد نورانی) آزاد می‌شود.[۴]

پیوند به بیرون:

یزدانپناه عسکری

  1.  هاتا یوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  D E V A T M A S H A K T I، سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی
  4.  “The Sorcerers' Crossing: A Woman's Journey” - ©1992 by Taisha Abelar

رده‌ها (++): 

مانیپورا

مانیپورا (انگلیسی: Manipura), چاکرای مرکز روانی و پرانیک واقع در پشت ناف و درون ستون مهره‌ها، مرتبط با شبکهٔ خورشیدی در بدن فیزیکی است.[۱]

مرکز سوم

مرکز سوم موسوم به «مانی پورا» (Maṇipūra) یا شهر «گوهر» است و در ناحیهٔ ناف (lombaire) واقع شده‌است و آن نیلوفر آبی رنگی است که ده گلبرگ دارد. این مرکز مطابق با عنصر آتش است.[۲]

آتش

شنکراچاریا (Shankaracharya) در کتاب اناند لاهاری، (Anad Lahari) در روایتی که سرودی مشهور از او است، با شاکتی، الهه مادر (the Mother Godess) سخنی دارد از اینکه چگونه چاکراها و اصول وابسته شان می‌گشاید:

«ای مادرا! زمین در مولادهار (mooladhar) و نیز در آب است، آتش با پایه ای که سوادهیشان (swadhishthan) دارد، در مانیپور (manipur) و گرفتار هوای دل است. اتر (ether) هم بالاتر از آن، و جای فکر (mind) نیز در مبان دو ابرو است. همهٔ معابر شاکتی این سان در نیلوفر هزار گلبرگی در خلوت تنهاییِ فرد گشوده می‌شود، و تو با شیوای هر جایی (consort) بازی می‌کنی.»[۳]

یزدانپناه عسکری هاتا یوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹

  1.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  2.  D E V A T M A S H A K T I، سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده (++): 

ویشودهی 

ویشودهی (ویشوددها) (انگلیسی: Vishuddha), ناحیهٔ ستاره ۱۶ پَر زیر گردن و چاکرای مرکز روانی و پرانیک در ستون مهره‌ها در پشت گلو و در اتصال با شبکهٔ گردنی، لوزه‌ها و غدهٔ تیروئید است[۱]

تمثیل 

این مرکز معروف به مرکز پاکیزگی (Vishuddha) است که در ناحیه گلو قرار یافته‌است و به صورت نیلوفر شانزده گلبرگی است که رنگ سرخ خاکستری دارد. در داخل آن فضای آبی رنگی است که تمثیل اثیر (Ākāśa) است. این مرکز مطابق بت اُم العناصر است که همان اثیر است.[۲]

آرام گرفتن 

با بیداری مار کندالینی، حلقه‌ها گشوده می‌شود و به راه تکامل برگشت می‌کند. بندها را که گسست، او [She] از عصب فقرات بالا می‌رود، و در راه بالا درهای عالم دیدنی بالا را به روی سالک می‌گشاید، چون به جرم مخ برسد، با ربّ النوعش درمی‌آمیزد و در حقیقت ایستا (Static Real) فرومی‌رود. مواقعی که در آمیزش نیست، در چاکرای ویشوددهای (Vishuddha Chakra) ناحیهٔ گردن در صفا و شکوه خود آرام می‌گیرد.

نیروهای صوتی الهی

وقتی که کندالینی نقش ساراسواتی (Saraswati)(سرسوتی)، الههٔ سخن، را ایفا می‌کند، در ویشوددها (Vishuddha)، او به عنوان وارنامایی نیروهای صوتی الهی را که تا آن زمان بی حرکت بوده، در یوگی به کار می‌اندازد. یوگی خود به خود شروع به ادای حروف، کلمه ها، جمله ها و مانتراهایی به زبان سانسکریت و زبان‌های مختلف دیگری می‌کند که اغلب برای شخص ناشناخته اند. او صداهایی از خود درمی‌آورد که شباهت به صدای حیوانات، پرند گان و صداهای بی قوارهٔ زیادی دارند. گاه شعر می‌سراید، و با آهنگهای مختلف سرود می‌خواند و اسماء متعدد خداوند را به زبان جاری می‌کند. مانتراهایی را که با صدای بلند ادا می‌کند سیددها مانترا هستند. درمورد کرییاواتی، ورزشهای فیزیکی که در اثر کندالینی تجربه می‌شوند، اگر به نوآموز تجویز شده باشند به برپایی کندالینی کمک می‌کنند. این سیددها مانتراها هم اگرآموزش داده شوند، به او کمک می‌کنند تا کندالینی را از طریق جاپام (japam ذکر و قوالی) بیدار نماید.

بذر مانترا

کندالینی با عشق الهی و انجام کردارهای نیک، بازهم بالاتر می‌رود و به ویشوددها (Vishuddha)، که مرکز تطهیراست می‌رسد، و درآنجا به صورتی تبدیل می‌گردد، و بذر (مانترا) دوباره صورت اصلیش را در مرید می‌پذیرد. در این مرکز، کندالینی الهی به صورت خالص تابانش ظهور می کند، و دریافت دستورها را از درون آغاز می‌نماید، و آنها را به سالک انتقال می‌دهد.[۳]

یزدانپناه عسکری

  1.  هاتا یوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده (++): 

سوادهیستانا

سوادهیستانا (سوادیشنانا) (انگلیسی: Svadhisthana), از نظر لغوی به معنی «منزل خود شخص» دومین چاکرا در نخاع و در بالای «مولادهارا» که با شبکهٔ استخوان خاجی در ارتباط است و سیستم ادراری و تناسلی را کنترل می‌نماید.[۱]

سوادیشنانا

چرخ و مرکز دوم معروف به (سوادیشنانا) است که در پایه آلت تناسلی نر قرار یافته‌است و به صورت نیلوفری است که شش گلبرگ دارد و رنگ آن سرخ نارنجی و این مرکز مطابق با عنصر آب است.[۲]

لایه‌های هفت‌گانه پرانا

هستی شناسان هندو (cosmologist) لایه‌های هفت‌گانه پرانا را به طور جداگانه در ارتباط با جسم انسان، زمین و برهماندا (Brahmanda)، که واحدی از هستی است، یا جهانی است که می‌بینیم، یعنی جایی که در آن جان‌های بیشماری وجود دارد، توصیف کرده‌اند. هر واحدی شامل خانواده ای از ستارگان است، و هر ستاره ای دارای مرکزی است از سیستم ترتیبی شمسی خودش. هر واحد را هندوها، برهماندا، یعنی هستهٔ هستی آفریدگار می‌دانند در مورد نوع انسان، هفت لایه را چاکراها می‌دانند که از پایین به بالا، دومین چاکرا، سوادهیستهانا(Swadhisthana)است.[۳]

تحریک به وسیله رنگ

این مرکز اساساً به اعمال غده‌های فوق کلیوی مربوط است. هم چنین تأثیر به سزایی بر دستگاه تناسلی و سیستم ماهیچه ای دارد. بر سیستم دفاعی بدن و فعالیت‌های طحال، مثانه، کلیه و لوزالمعده هم تأثیرگذار است. این چاکرا مرکز اصلی سم زدایی بدن می‌باشد. این مرکز بر احساسات و عواطف و لذت و اشتیاق و میل جنسی اثر می‌گذارد. به بصیرت و بیداری و خلاقیت نیز اثر دارد. کنترل بسیاری از اعمال شخصیتی بر عهده این چاکرا بوده و به وسیله رنگ می‌توان آنرا تحریک کرد، تا بر روی انرژی‌ها و در نتیجه بر روی عرصه زندگی سماوی باز شود.[۴]

اختلال عملکرد

این چاکرا مرکز احساسات اولیه انسان، انرژی جنسی و خلاقیت می‌دانند. اختلالات در روابط با جنس مخالف، افراط یا سرکوب میل جنسی، فقدان اعتماد به نفس از آثار اختلال عملکرد این چاکراست. تحریک این چاکرا با رنگ نارنجی صورت گرفته و از ترکیبات آن می‌توان در بخش روانی، در بخش‌های مربوط به زنان و زایمان و مشاوره‌های ازدواج، همچنین مراکز فیزیوتراپی و خدمات مربوط به اختلالات حرکتی استفاده کرد. در این بخش‌ها می‌توان از گیاهانی که گل‌های نارنجی دارند استفاده کرد.[۵]

یزدانپناه عسکری

  1.  هاتایوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی
  4.  رجب نیا، ز. درگاهی، ح. مروری بر پدیده رنگ درمانی با تأکید بر محیط‌های بیمارستانی، فصلنامه مدیریت سلامت، شماره 16، تابستان 13
  5.  صدیقی نیا، آ. رنگ درمانی، فصلنامه پوشش‌های سطحی شماره 37، پاییز 1399

رده‌ها (++): 

تانماترا

تانماترا (تن ماترا) (انگلیسی: Tanmatra)

در فلسفه سانکهیا یکی از عناصر اولیه یا یکی از پنج عنصر لطیف اولیه و آفرینش نخستین.[۱]

اصل لطیف یا اولیهٔ ذهن

تانماترا، اصل لطیف یا اولیهٔ ذهن؛ گاندا (بو)؛ راسا (طعم)؛ روپا (شکل)

 اسپارسا (لمس یا حس) شابدا (صدا) که از آن‌ها عناصر پنج‌گانه ناشی می‌شود.[۲]

پنج عنصر لطیف

عناصر لطیف از خودآگاهی پیدا می‌شوند. «کاریکا» دربارهٔ این عناصر لطیف می‌گوید:

پنج عنصر لطیف غیر متعین اند و از اینان پنج عنصر مادی (bhutani) پدید می‌آیند.

پنج عنصر لطیف عبارت اند از:

قوهٔ سامعه (Shabda)، قوهٔ لامسه (Sparśa)، قوهٔ باصره (Murti)، قوهٔ ذائقه (rasa)، قوهٔ شامه (gandha).[۳]

جنانندرییانی

اعصاب حسی زیر نفوذ عقل کار می‌کنند

لذا سیستم موتوری کارمِندرییانی (karmendriyani) و نیز جنانندرییانی (jnandriyani) را می‌سازند.

اولی روان را به حرکات بدن، و دومی به عقل (Buddhi)

و به پنج تانماترای (tanmatras)

بساوی، دیداری، چشایی، و بویایی مرتبط می‌سازد، که با پنج اصل اتر، هوا، آتش، آب و خاک به ترتیب ارتباط دارد.[۴]

یزدانپناه عسکری

  1.  اوپانیشاد، محمد داراشکوه، به سعی و اهتمام محمدرضا جلالی نائینی جلد دوم،انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص 520
  2.  هاتایوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  3.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  4.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

اویاکتا

اویاکتا (انگلیسی: Avyakta)، تقسیم ناپذیر، غیرقابل درک، عنصر ازلی

ناموس خلاقه که کلیهٔ پدیده‌های جهان مادی از آن به وجود آمده‌است.[۱]

 

فلسفهٔ سانکهیا

مکتب و فلسفهٔ سانکهیا یکی از شش مکتب فکری هندی می‌باشد

معتقد است که اولین اصلی که کل عالم از آن تکوین یافته در حالت بنیادیش

به عنوان اویاکتا (Avyakta) وجود دارد که به معنی وجه تجلی نایافتهٔ (مطلق) است

و به اولین تجلی آن ماهات (Mahat) – یعنی، عظیم، می‌گویند.

هیولای اولی

اصل ناپیدا (Avyakta)، «اویکت a-vyakta»، «اَویاکتا، تجلی نیافته» اشاره به هیولای اولی (prakrti) در آئین سانکهیا است.

سانکهیا ریشه و بطن کائنات و اشیاء و درجات آفرینش را «پراکریتی» prakrti و «پرادانا» Pradhāna می‌دانند.

هر آن کس که به کمال برسد

به هدف مطلق (paramamgatim) که اصل ناپیدا (Avyakta) و فنا ناپذیر (aksara) عالم است راه می‌یابد.[۲][۳]

تزکیه نفس

یوگی ابتدا با نیوریتتی (تزکیهٔ نفس reminciation) تا رودا که وجود نطفهٔ هستی است تصفیه می‌شود.

دوم، با پراتیشتا (Pratishta) یعنی، (برقراری تزکیهٔ نفس) که اصل بالاتری است تصفیه می‌گردد، و به اویاکتا (Avyakta) می‌رسد.[۴]

یزدانپناه عسکری

  1.  اوپانیشاد، محمد داراشکوه، به سعی و اهتمام محمدرضا جلالی نائینی جلد دوم،انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص 520
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  هاتایوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  4.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده (++): 

چیتا

چیتا (انگلیسی: Citta)، اندیشه، پنداشته، به چیزی فکر کردن، 

روح، قلب، فکر کننده، مرئی، آشکار، تفکر، حافظه.[۱] جنبهٔ دریابنده ذهن را «چیتا» Citta گویند.

ذهن

چیتا به یک اعتبار، مخزن و انباری است که در آن دانه‌های کلیهٔ افکار و اعمال جمع و ذخیره می‌شود

و به اعتبار دیگر فکر و اندیشه است که مربوط به فعالیت‌های ذهنی است.[۲]

چیتا هوشیاری فردی

چیتا، هوشیاری فردی که شامل لایه‌های نیمه هوشیار و ناهوشیار ذهن می‌باشد، یکی از بیست و چهار عنصر تشکیل دهندهٔ ذهن، بخشی از آنتاکارانا. کارکردهای آن شامل حافظه، تفکر، تمرکز، توجه و تحقیق است.[۳]

انعکاس اصل حیاتی

نظر روان شناسان هندی این است که سطح روحی هم از همان جوهری است که در سطح فیزیکی مورد نظرمی باشد.

با این تفاوت که جوهر سطح روحی لطیف تر و ظریف تر است، و هر دو لایه‌های مختلف همان انرژی هستی واحدند. آگاهی (consciousness)، روان (mind)، عقل (intelligence) و ادراکات (perceptions)

همه معلول انعکاس اصل حیاتی هستند که چیت (chit) یا چیتا (chitta) نام دارد[۴]

یزدانپناه عسکری

  1.  اوپانیشاد، محمد داراشکوه، به سعی و اهتمام محمدرضا جلالی نائینی جلد دوم،انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص 520
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  هاتایوگا پرادیپیکا (نوری بر هاتایوگا)، سواتماراما، مترجم: جلال موسوی نسب و بیتا هدایتی، فراروان ۱۳۹۹
  4.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

جیوان موکتا

جیوان موکتا (انگلیسی: jivanmukta)، نجات هنگام حیات، رستگاری

هر آنکه از قید شهوات و خواهش‌ها وارهد و به کلیه علایق و قیود امکانی پشت پا زند

و مطلق گردد به عالم اطلاق رسد که آن را موکتا (مکت) «mukta»، نجات گویند.

در آن حالت به واقعیت اعلی آشنا شود زیرا روح مقام خود را شناخته‌است.[۱]

آزادی و رستگاری در حیات و بعد از مرگ

اگر رستگاری در ایام حیات دست دهد، آن را آزادی در ایام حیات «جیوان موکتا» (جیون مکت) گویند.

حصول این حالت بعد از مرگ نیز میسر است و در این صورت آن را آزادی بدون جسم (بدیهه مکت Videha-mukti) نامند.

انتزاع مفهوم آزادی

مفهوم آزادی و زنده آزادی (jivan mukta) از مبحث رنج جهانی انتزاع می‌گردد.

آدمی که در این حیات خاکی بقای سرمدی یافته‌است

و در حد بین مرگ و حیات و در تناقض هستی و نیستی یک چند باز بر حسب اقتضای وجود زیست می‌کند

بسان فرزانه حکیمی است که در محور دایرهٔ هستی قرار ابدی یافته‌است.[۲]

یوگی‌ها و سالکان طریق معنوی

جان‌های (souls) جیوان موکتاها (jivanmuktas)

یوگی‌ها و سالکان طریق معنوی با حوزهٔ دوم آگاهی با هم درآمیخته اند

که فردیت آ نها، با روان‌های آگاه جدا شده، میل به کلیت (universaliy) دارد.[۳]

یزدانپناه عسکری

  1.  اوپانیشاد، محمد داراشکوه، به سعی و اهتمام محمدرضا جلالی نائینی جلد دوم،انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص 520
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده (++): 

پرم آتما

پرم آتما، (پاراماتما) (انگلیسی: Paramātmā)، جان بزرگ، روح مطلق، جان جان‌ها.[۱]

پوروش

پوروشا (روح یا اصل فاعل) در «بهگود گیتا» دو قسم است: که یکی فنا ناپذیر (aksara)

و دیگری فنا پذیر(ksara). موجودات عالم همان پوروشای فنا پذیر اند

در حالی که پوروشای فنا ناپذیر را روح ممتاز (purusottamah) و واقعیت مطلق و نامتناهی (Paramātmā) می‌گویند.[۲]

رسیدن به خویشتن خویش

اگر آدمی خویش را به وسیلهٔ خویش ارتقاء بدهد و در تحصیل حقایق ذاتی خود

همت گمارد و نفس سرکش او آرام گیرد از مصائب روزگار خلاصی می‌یابد

و بر واقعیت مطلق حق (Paramātmā) واقف گردد و در این حال، خوبی و بدی

نیکنامی و رسوایی برای او یکسان است و خاک و سنگ و زر در نظرش ارزش مساوی دارند.[۳]

بالاتر از اکشار

در سطح بالاتر از اکشار (Akshar) پوروشای دیگری هست که پاراماتما (Paramātmā) نام دارد

پاراماتمان

ام (Om) که پراناوا نیز نامیده می‌شود، یکی از اسماء پروردگار است.

اتها روا شیکهوپانیشاد (Atharava shikhopanishad) می‌گوید: 

پراوانا را با این نام از آن جهت می‌خوانند که با تکرارش همهٔ پراناها را وامی‌دارد تا با پاراماتمان (Paramatman)

که جان همهٔ جان‌ها است تعظیم کنید وعلتش این است که تلفظ (اُم O m)

جریانهای پرانا را از سوشومنا به ساها سرار رو به بالا جاری می‌کند.[۴]

یزدانپناه عسکری

  1.  اوپانیشاد، محمد داراشکوه، به سعی و اهتمام محمدرضا جلالی نائینی جلد دوم،انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص 328
  2.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  3.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  4.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

اکشار

اکشار، (اکشر)، (اچهر) (انگلیسی: Akshar)

دراوپانیشاد به معنی جاویدان، بی مرگ، باقی، بی تغییر آمده‌است.[۱]

پوروشای فنا ناپذیر

در گیتا، فصل ۱۵، آ یه‌های ۱۸ـ۱۷ـ۱۶ آمده: پروردگار کریشنا به ارجونا (Arjuna) می‌گوید

که در دنیا دو «پوروشا»» وجود دارد: یکی فنا پذیر است، و دیگری فنا ناپذیر.

اولی شامل موجودات زنده می‌شود، و به کوتاستها (Kutasta)

و دیگری که فناناپذیر است به اکشار (Akshar) مشهور است.[۲]

یزدانپناه عسکری

  1.  اوپانیشاد، محمد داراشکوه، به سعی و اهتمام محمدرضا جلالی نائینی جلد دوم،انتشارات علمی ۱۳۸۱ ص 505
  2.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده (++): 

تاتوا 

تاتوا (انگلیسی: tattva)، در هر دو آئین (سانکیها و بودا) از «تاتوا» به عنوان اصول جهان‌شناسی یاد شده‌است.

طبقه‌بندی چهارگانه مقولات بیست و پنجگانه:

  1. اصلی که به وجود می‌آورد ولی به وجود نیامده است.
  2. اصولی که هم به وجود آمده و هم به وجود می‌آورند.
  3. اصولی که به وجود آمده‌اند ولی به وجود نمی‌آورند.
  4. اصلی که نه به وجود آمده و نه به وجود می‌آورد.

این طبقه‌بندی چهارگانه مقولات بر اساس سلسله مراتب پیدایش آنان

وضع گردیده، شامل بیست و پنج اصل است، این اصول را «تاتوا»(Tattavs) گفته‌اند.

اصول سی و ششگانه

برای بیان آفرینش عالم، آئین «شیوائی» متوسل به بیست و پنج اصل جهان‌شناسی سامخیا «سانکیها» Samkhya شده‌است

و یازده اصل دیگر به آن افزوده‌است.

توالی سه مرحله ای تجلی صور

هر اسمی به صورتی اشارت دارد، و همه صور عینی (objective) هستند.

تجلی صور نیز از توالی سه مرحله ای برخوردار می‌باشد

که عبارتند از کالاها (نمودها)، تاتتواها (Tattwas) (اصول)، و بهوواناها (Bhuwanas) و حوزه‌ها (Spheres).

روی هم رفته پنج کالا، سی و شش تاتتوا و دویست و بیست حوزه وجود دارند.[۱][۲]

جستارهای وابسته

پیوند به بیرون

یزدانپناه عسکری

  1.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  2.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

دهارانا

دهارانا (دارانا) (انگلیسی: Dharana)، اولین مرحله از مراقبه است.

دهارانا

دانش عینی همیشه واحد مرکبی است که به شرح زیر قابل تحلیل است:

هر چیزی که دریافت یا اندیشه شود، همراه دانش سه گانهٔ اسم، معنا و صورت است

که همزمان با این دانش عینی، سه دانش آگاهی روانی، وجه دریافت

یعنی، بینایی، شنوایی و بساوایی و غیره، و دانش شیء هم وجود دارند.

معمولاً دانش همزمان به بیش از یک شیء حاضر در ذهن هم هست

اما وقتی روی یکی تمرکز می‌شود

دیگر دانش‌ها به تدریج از میان برمی‌خیزند تا روان آن شیء را دریافت کند که منحصراً و عمیقاً به آن می‌اندیشد.

چنین تمرکزی در ابتدا لحظهٔ است، اما در اثر ممارست ««مداوم»» می‌شود.

در مرحلهٔ آغازین که وقفه‌هایی استمرار چنین تمرکزی را به هم می‌زنند

تمرکز را دهارانا (Dharana) [تمرکز موقت] می‌گویند؛ وقتی مدت تمرکز بی وقفه و ممتد می‌شود

آن را دهایانا (Dhayana) [تمرکز مستمر] می‌نامند.

تجرد از محسوسات

یوگی وقتی به مرتبهٔ تجرد از محسوسات نائل آمد

آمادهٔ سه مرتبهٔ آخر یوگا یعنی تمرکز نیروی معنوی (Dharana) و تفکر و مراقبه (dhyana) و وصال مطلق یا فنا و استغراق (samadhi) است.

مجموعه

تمرکز نیروی معنوی (Dharana) و تفکر و مراقبه (dhyana)

و سر انجام وصال مطلق یا فنا و استغراق در ذات خویش (samadhi)

آنچنان به هم نزدیک و مرتبط اند و طوری درهم آمیخته‌اند

که همهٔ آنان را رویهم «مجموعه» (samyama) می‌گویند.[۱][۲][۳]

جستارهای وابسته

یزدانپناه عسکری

  1.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  2.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی
  3.  فرهنگ سنسکریت فارسی، محمدرضا جلالی نائینی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

رده‌ها (++): 

شاکتیپات

شاکتیپات

شاکتیپات در اثر دیدار، تماس، مانترا (mantra [ذکر])، یا صرفاً با ارادهٔ مرشد منتقل می‌شود، این مورد اخیرش را از مسافت‌های دور هم اعمال می‌کنند.

آتش کندالینی

مرشد به وسیلهٔ تماس دست‌هایش، یا با نظری که می‌افکند، یا با سخنی که می‌گوید، و کلمه یا کلامی را که مانتراها نامیده می‌شوند

یا با یکی از اسماء مقدس پروردگار، یا فقط با فکر، انجام می‌دهد.

وقتی که نیروی الهی به این ترتیب منتقل شد، او (She) به طریقی که نیروی خفته کندالینی را در مرید بیدار کند به کار می‌افتد.

به هر حال، به بیانی ساده، آتش کندالینی را روشن می‌کند، و در سراسر سیستم عصبی شعله‌ور می‌نماید

که در نهایت به بازگشایی درگاه سوشومنا (Shushumna) می‌انجامد،

و به سوی مغز سر (cerebrum) (ساهاسرارSahasrar) بالا می‌رود

که از طریق مراکز ششگانهٔ معبر فقراتی در امتداد مراکز عصبی مغز استخوان (medula oblanga) عبور می‌نماید.

شاکتیپات دیکشا

شاکتیپات دیکشا را [ودها دیکشا (Vedha Diksha)] هم می‌نامند. که معنای تحت اللفظی ودها «نفوذ کردن از میان» می‌باشد، زیرا گورو استا د یا پیر، کندالینی را بیدار می‌کند، و او را وامی‌دارد تا از میان شش چاکرا نفوذ کند. با لمس، نظر و فکر شاکتی از جسمش به جسم دیگر از راه واسطه ای مایع نجومی پایدار دایمی سفر می‌کند، در حالی که در مورد سخن، کلمات گفته شده واسطه انتقال شاکتی هستند، و با این کلمات مانتراهای شاکتی سامپوتیتها (Shaktisamputitha) گفته می‌شود، یعنی مانتراهایی که با شاکتی اشباع شده‌اند.

قاعدتاً همهٔ اشخاص توان دریافت این شاکتی را ندارند حتی اگر گورو هم بخواهد، اما قدرت دریافتی شخص به تدریج توسعه پیدا می‌کند، بی آنکه به جنسیت، سن، طبقهٔ اجتماعی، اعتقاد، یا ملیت ارتباطی داشته باشد.

خدمات عاری از خودخواهی

با کردارهای پارسایانه، افکار خالص، عشق به خدا، و عبادات عاجزانهٔ گرم برای معبود یکتا

و خدماتی که عاری از خودخواهی باشد قدرت دریافتی شاکتیپات زیاد می‌شود.

زنان خانه‌دار هم می‌توانند از شاکتیپات، که هیچ مرزی نمی‌شناسد بهره‌مند شوند.[۱][۲]

یزدانپناه عسکری

جستارهای وابسته

  1.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی
  2.  فرهنگ سنسکریت فارسی، محمدرضا جلالی نائینی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

رده‌ها (++): 

ساهاسرارا

ساهاسرارا (انگلیسی: Sahasrara)، نیلوفر هزار گلبرگی است که در جرم مخ (cerebrum) قرار دارد.

اگر کسی در ساهاسرارا (Sahasrara) تمرکز کند، بی شک به سامادی (Samadhi) یعنی سرمستی جذبه خواهد رسید.

اساس آگاهی

«ساهاسرارا» ورای مراکز دیگر جای گرفته و اساس آگاهی است.

گلبرگ‌های این نیلوفر ممتاز مطابق با تلفظ بیست گانهٔ پنجاه حرف الفبای سانسکریت است

و اگر بیست ضرب در پنجاه شود، رقم هزار به دست می‌آید.[۱]

نیروی مثلث اراده، علم و عمل

در میانهٔ ساهاسرار(Sahasrar)، که ستارهٔ هزار شعاعی است

 متساوی‌الاضلاع سه ضلعی گوروچاکرا با نیروی مثلث اراده، علم و عمل در اطرافش

و پارام- کاران- بهوتا شاکتی (Param-karan-bhootashakti) به عنوان گورو در مرکزش قرار دارد.[۲]

جستارهای وابسته

یزدانپناه عسکری

  1.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان – تهران: امیر کبیر 1386 ص 717
  2.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده (++): 

ایندریا

ایندریا (انگلیسی: Indriya)، آتمان ناظر خودآگاهی (ahamkarah) و حواس (Indriya) و تماس حواس با موضوعات ادراک است.

طبقه‌بندی پنج حس ایندریا

طبقه‌بندی پنج حس ایندریا و چیزهای مرتبط با آنها «اَرتا» artha در مکتب نیایا «Nyaya»، همانند مکتب وی شیشکاست. بنا بر نیانا، قدرت‌های حسی عبارتند از: بینی (گرانا)، زبان (راسانا)، چشم (چاکوشا)، پوست (تواک)، و گوش (شروترا).[۱]

ایندیراجایا

ایندیراجایا (Indriya Jaya) یادگیری کنترل روان و حواس توسط یوگی.

با تمرکز عمیق سامیاما سامادهی (Samyama Samanid) روی جنانِندرییانی (Jnanendriyani حواس)، خصیصه‌های آنها، نفس، علت غایی سه گونا (ساتتوا، راجاها و تاماس‌ها) و نیروی در کنترل داشتن قید وابستگی و نیز نیروی رهاییش از این قید، یوگی به نیرویی می‌رسد که اینرییانی (Indriyani) را کنترل کند.[۲]

حس مشترک

«وی شیشکا سوترا» در تعریف حس مشترک می‌گوید: وجود یا عدم شناخت (bhava-abhava)، هنگام تماس روح با حواس و اشیاء (atmendriyartha-samnikarsa)، از جمله خصائص حس مشترک است.[۳]

یزدانپناه عسکری

  1.  آیین هندو و عرفان اسلامی (بر اساس مجمع البحرین داراشکوه) گرد آورنده داریوش شایگان، ترجمه جمشید ارجمند – تهران: نشر و پژوهش فرزان روز 1387
  2.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی
  3.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان – تهران: امیر کبیر 1386 ص 522

رده‌ها (++): 

خود شناسی (ودانتا)

خودشناسی (انگلیسی: Self-knowledge)

رهایی از اغفال مایا با درک حقیقت میسر است، و با هیچ کردار دیگری مقدور نیست.

این درک حقیقت همان معرفت به همانندی برهمن است با خود(Self)

همان طوری که در گفتارهای فلسفی ودانتا(Vedanta) به تأیید رسیده‌است.

چنین ادراکی از طریق لطف الهی، که نتیجه نگاه مستقیم استاد است، نصیب کسانی می‌شود که مستحق آنند.

مأخذ شناخت در ودانتا

  1. به صورت آتمان.
  2. به صورت جیوا.
  3. حس باطن.

سه صورت واقعیت ذهنی

به صورت آتمان که حقیقت مطلق است و روشنائی آن قائم به خود اوست.

به صورت جیوا و به عبارت دیگر ضمیر تجربی که مربوط است به خود آگاهی و سایر ادراکات.

این ضمیر تحت تأثیر تجارب عالم قرار می‌گیرد.

حس باطن که مرکز ادراک درونیِ مظاهر نادانی است. حس باطن به ادراکات صورت می‌بخشد

و مخزن سوائق و تأثرات پیشین است. حس باطن تموجات تأثرات دیرینه را به ضمیر تجربی اضافه می‌کند

به طوری که این تأثرات ظاهر می‌شوند و قابل شناخت و ادراک می‌گردند.

مراتب حس باطن

حس باطن با روشنایی خود، اشیای خارجی را منور می‌سازد و پردهٔ نادانی را منهدم می‌کند

و بدینسان دو قطب آگاهی که یکی اساس ضمیر تجربی Jiva و آگاهی ذهنی بشمار می‌آید

و دیگری که اساس و محمل اشیای خارجی بوده و آگاهی عینی محسوب می‌شود، شکل و متصل می‌گردند.[۱][۲]

یزدانپناه عسکری

  1.  ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد دوم، تألیف داریوش شایگان
  2.  D E V A T M A S H A K T I سوامی ویشنو تیرثا ماهاراج، ترجمه، حسین مریدی

رده‌ها (++): 

پدیدارشناسی دین

پدیدارشناسی دین (به انگلیسی: phenomenology of religion)

پدیدار شناسی دین رهیافتی است با اهمیت فراوان در دین پژوهی معاصر

که به لحاظ تاریخی محصول تلفیق دو جریان فکری ـ پژوهشی در قرن نوزدهم بوده است.

این دو جریان عبارتند از پژوهش های علمی در باب دین و دیگری روش پدیدار شناسی هوسرلی.

در این رهیافت دین نیز موضوعی برای مطالعۀ علمی و حاصل آن

رشته ای نو با ویژگی های اندیشۀ مدرنیته شد که در مجامع علمی از آن به «علم دین» تعبیر گردید.

کاربرد روش پدیدار شناسی در حوزۀ دین

جست و جوی حقیقت دین در قالب پدیدارهای دینی توانایی دین پژوه را برای استفاده از رشته های دیگر

و پرداختن به دین از زوایای جامعه شناسی، روان شناسی، فرهنگ، زبان شناسی 

و نظیر این ها بالا برده و دستور العمل هوسرل در باب «بازگشت به خود اشیاء» 

و در این مورد«به خود پدیدارهای دینی» ـ صورتی عملی و کاربردی به پدیدار شناسی داده است

و پدیدارشناسی دین نیز غیر از این راهی دیگر را دنبال نمی کند.[۱]

كریستِنسِن

دبلیو برِد كریستِنسِن (W. Bred Kristensen) به سبب اعمال روش توصیفی در پدیدارشناسی 

شاخص است. او در اصل، متخصص در ادیان مصر باستان بود.

او پدیدارشناسی را از شاخه های علم دین- به طور كلی- می دانست كه به روشی نظام مند

تطبیقی و توصیفی - در برابر تجویزی - به شناخت دین اقدام كرد.

 از ویژگی های رویكرد او، می توان به این دو نكته اشاره كرد: [۲]

1. مخالفت با نگرش های اثبات گرایانه و تكاملی نگرانه به دین

2. تلفیق دانش تاریخی با همدلی و توجه به احساس دینی مؤمنان هرچند به طور نسبی

ویژگی های پدیدارشناسی دین

الف. به كارگیری روش مقایسه ای

ب. نظام مندسازی

ج. رهیافت تجربی

د. كاربستِ رهیافت تاریخی

ه‍ . رهیافت توصیفی

و. بهره مندی در عین استقلال از دیگر رویكردها و روش ها

ز. تفاهم و همدلی

ج. اجتناب از فرمول بندی های روش شناختی

یزدانپناه عسکری

  1.  پدیدار شناسی دین، محمود خاتمی ، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی
  2.  علی موحدیان عطار، پدیدارشناسی دین و مقایسه ویژگی‌های آن با پدیدارشناسی فلسفی، عیار پژوهش در علوم انسانی 7/بهار و تابستان 1392 - ص 5 ـ 21

جستارهای وابسته

جیمز ال کاکس « پدیدار شناسی دین » ترجمه جعفر فلاحی، انتشارات مرکز

میرچاالیاده « پدیدارشناسی دین»

اریک شارپ « پدیدار شناسی دین »

مجتبی زروانی « پدیدار شناسی دین و الیاده»

مجتبی زروانی «تاریخ و پدیدارشناسی دین»

محمود خاتمی «پدیدارشناسی دین: زمینه ها»

اویسی، محسن ؛ محمودی، ابوالفضل ؛ نویسنده مسئول : لک زایی، مهدی «تقابل معرفت‌شناسی میرچا الیاده و جاناتان زیتل اسمیت در مطالعات ادیان»

حسین پناهی آزاد؛ سعید علیزاده « تبیین و نقد پدیدار شناسی دین »

جعفرزاده، دکتر یوسف ؛ مسعودی نیا، محمد « مقدمه ای بر پدیدارشناسی ادیان ایران باستان»

جعفرزاده، دکتر یوسف ؛ امین کلیبر، نصراله « نقد پدیدارشناسانه دیدگاه دورکیم درباره نسبت دین و جامعه»

لک زایی، مهدی ؛ موسویان، سید حمید « پدیدارشناسی دین و هرمنوتیک نزد میرچا الیاده»

عبادی، احمد « تأملی روش شناختی در تعین معرفتی پدیدارشناسی دین»

سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم « رودُلف اُتو، پدیدارشناس دین یا متأله ی انحصارگرا»

دین

رده‌ها (++): 

خلأ خلاق

سونیاتا ({(به انگلیسی: Śūnyatā) ) اصطلاحی در بودیسم و فلسفه هند.

 سونیاتا خلأ عالم‌گیر و جهانی است و به هیچ صفتی موصوف نیست

و نه وجود است و نه عدم، و نه وحدت است و نه کثرت و بقول «ناگارجونا» نه پیدایش است

و نه انهدام و نه بقاء است، و نه کثرت، نه آمدن است و نه رفتن

و ماهیت آن خلأ است و نفی نفی و سلبِ سلب است، و پاکیزه از هرگونه صفات است و نامتناهی است.

همه چیز از آن موجود است و خود عاری از تأثرات حافظه‌ی دیرینه است که به‌موجب آن این دائره هستی پدید آمده.[۱]

عدمِ نیشیدایی[ویرایش متنی] [نشانی وب | پایاپیوند | ویکی‌پیوند]

نیشیدا نیز، که میراث دار سنت بودیسم است، مسئله عدم را در کانون توجه قرار می‌دهد.

عدمِ نیشیدایی تا حد زیادی رنگ و بوی عرفانی-بودیستی دارد.

به عقیده او عدم بنیاد همه چیز است. عدم نیشیدایی وجهی انضمامی و این جهانی دارد

اما در عین حال ورای موجودات است. عدم از این لحاظ تعین بخش هستی است. [۲]

خلأ جهانی

روش استدلالی «ناگارجونا» نه این است که نوعی هیچ گرائی (Nihilisme) منجر شود،

و جهان را خالی از هرگونه اساس و محمل بیابد

این خلأ جهانی نوعی واقعیت نا متناه و ورای مقولات عینی و ذهنی است.

نیروانا

انسان در نیروانا به واقعیت Śūnyatā ممتاز می گردد.

یزدانپناه عسکری

  1.  اديان و مکتب‌های فلسفی هند جلد اول ، تألیف داريوش شايگان – تهران : امیرکبیر 1386 – ص 387 – 388
  2.  بررسی مفهوم عدم در فلسفه هایدگر و نیشیدا، حسین قسامی محمد اصغری، تأملات فلسفی سال سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۱۱

رده‌ها (++): 

پرابهاکارا 

پرابهاکارا (به انگلیسی: Prabhākara) حکیمی که در قرن ششم میلادی می‌زیسته‌است.

سنت هندو به «پرابهارکا» عنوان مرشد بزرگ (Guru) را بخشیده‌است.

وی در تکامل «میمامسا» (می مانسا) و ارتقاء آن به دیدگاه فلسفی کوشیده‌است.

میمامسا

می مانسا یکی از مهمترین مباحث فلسفهٔ هندی را که مبحث شناخت است در مرکز توجه خود قرار داده‌است.

آثار

سیری که وی بر رسالهٔ «شابارا»(Śabara) انشاء کرده‌است. یکی به «بریهاتی» (Bṛhatī) و دیگری به «لاگوی» (laghvi)

عدم شناخت

روش پرابهاکارا دربارهٔ شناخت، عملی است و مبحث شناخت غلط یا نادرست یکسره نفی شده‌است.[۱]

یزدانپناه عسکری

پیوند به بیرون

  1.  داریوش شایگان، ادیان و مکتبهای فلسفی هند جلد اول – تهران: امیر کبیر ۱۳۸۶