كشد رخت سبزه به هامون و دشت

علامه سید محمدحسین طباطبایی

كشد رخت سبزه به هامون و دشت  –  زند بارگه گل به گلزارها

یزدانپناه عسکری

 مراحل شناخت به سالک رو می‌آورد

شادی ناشی از شناخت

علامه سید محمدحسین طباطبایی

به ياد خم ابروی گل‌رخان –  بكِش جام در بزم می‌خوارها

یزدانپناه عسکری

شادی ناشی از شناخت را به ياد و به احترام تمام سالكان راه جشن بگيريد و به نيكی ياد كنيد

 

اقتدار تبدیل رنج به نیاز

علامه سید محمدحسین طباطبایی

كشيدند در كوی دلدادگان   ميان دل و كام ديوارها

ابوسعيد ابوالخیر

نياز بايد نياز

یزدانپناه عسکری

اقتدار تبدیل رنج به نیاز: انضباط کام سکوت لأم

منعطف شدن آگاهی از نطق و منطق به سبب

ميان دل و كام ديوارها

علامه سید محمدحسین طباطبایی

كشيدند در كوی دلدادگان  –  ميان دل و كام ديوارها

یزدانپناه عسکری

شرط اول احساس کمبود است و آن نیز جز با حائل ایجاد نمی‌شود

بالیدن سر خوشان عشق و مهر

یزدانپناه عسکری

بالیدن سر خوشان عشق و مهر

علامه سید محمدحسین طباطبایی

همی گويم و گفته ام بارها  –  بود كيش من مهر دلدارها

مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی

چند از اين قيل و قال عشق پرست و ببال -  تا تو بماني چو عشق در دو جهان بي زوال

 

نقطه استناد و سنگ محک

علامه سید محمدحسین طباطبایی

كشيدند در كوی دلدادگان    ميان دل و كام ديوارها

یزدانپناه عسکری

مشکلی که باعث تقویت آگاهی و هوشیاری از بافت دنیای روزمره و سطوح آتش نیاز می‌شود.

جهان خلقت در روند آگاهی «نفس مطمئنه» و «نفس لوامه» انسان را در بوته آزمایش قرار داده است.

دلداده‌ای که بخت یار او باشد با سجده شکر و شکر قلبی

دست می‌یازد به نقطه استناد و سنگ محک، شناسای محدودیت و دیوار حائل 

90/4+57/4 ؛ 3/14+4/14

آتش نیاز

علامه سید محمدحسین طباطبایی

كشيدند در كوی دلدادگان   ميان دل و كام ديوارها

یزدانپناه عسکری

سطوح آتش نياز

نياز تلاش سالك برای صيقل پيوند با حق‌تعالی

ابوسعيد ابوالخیر اين بیت را با يك جمله جمع كرده :

این دولت از آن جمله نیست که او را

 به سوزن بتوان دوخت یا به رشته توان بست یا به میزان برتوان سخت

چون نبود نبود. نياز بايد نياز و البته نياز بر مرحله‌هاست.

 

داستان‌های بی‌کرانگی (شرح حکایت‌های اسرارالتوحید)، یزدانپناه عسکری – کرمانشاه، نشر سرانه، 1400 – ص 70

 هيچ تضمينی برای رسيدن به هدف وجود ندارد

علامه سید محمدحسین طباطبایی

چه فرهادها مرده در کوه‌ها  - چه حلاج‌ها رفته بردارها

یزدانپناه عسکری

 هيچ تضمينی برای رسيدن به هدف وجود ندارد.

چه برای سالك (حلاج) ، چه برای فرد عادی (فرهاد)

آن

آن ( زمان )

از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد   Yazdanpanah Askari

آن (دم) (به انگلیسیInstant) در نظر فیلسوفان عبارت است از پایان گذشته و آغاز آینده. این دو، توسط «آن» از یکدیگر جدا می‌شوند.

«آن» حد دو زمان گذشته و آینده است. نسبت «آن» به زمان مانند نسبت نقطه به خط نامتناهی است و نسبت واحد به عدد.

همچنانکه وجود نقطه در خط وجود فرضی است، وجود «آن» هم در زمان یک وجود مفروض است. «آن» تقسیم ناپذیر است و با سیلان خود، زمان را پدیدمی‌آورد.

«آن» دائمی، امتداد حضور الهی است که توسط آن، ازل در ابد مندرج می‌شود و هر دوی آنها در زمان حال مندرج می‌شوند. پس ازل و ابد توسط «آن»، متحد می‌شوند. به همین مناسبت، «آن» را باطن زمان و اصل زمان نامیده‌اند.[۱] آن با سیلان خود، ترسیم امتداد زمانی را به وجود می‌آورد.[۲][۳]

منابع:

  1.  جمیل صلیبا - منوچهر صانعی دره‌بیدی، فرهنگ فلسفی، انتشارات حکمت - تهران، چاپ: اول، ۱۳۶۶ ص ۱۱۰
  2.  سید محمدحسین طباطبایی، نهایت فلسفه، ترجمه نهایه الحکمه، بوستان کتاب قم (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) ص ۳۷۶
  3.  نهایه الحکمه، ص ۲۷۰