Juan Ramon Jimenez
این منم که امشب در اتاقم پرسه میزنم /یا گدایی است که شبانگاه / میان باغم کنکاش میکند ؟ / به اطراف مینگرم و درمییابم که / همهچیز یکسان است و بااینحال نیست ... / پنجره باز بود ؟ / این خواب نبود ؟ / باغ ، سبز کمرنگ نبود ؟ ... / آسمان روشن و آبی بود .... / حال ابری ، / بادی است و باغ هم تاریک و دلتنگ است . / فکر میکنم موهایم سیاه بود ... / سپید پوشیده بودم ... / حال مویم سپید است / و سیاه پوشیدهام ... / این ، مشی من است ؟ / این صدا که در درونم طنین میافکند . / هنوز آهنگ صدایی را دارد که داشتم ؟ / من ، خودم هستم یا گدایی که / شبانگاه / در باغم / پرسه میزند ؟ / به اطراف مینگرم ... آهنگ صدایی را دارد / هوا ابری و بادی است ... / باغ تاریک و دلتنگ است ... / میآیم و میروم ... حقیقت ندارد که / فقط خوابم برده بود ؟ موهایم سپید است ...
و همهچیز یکسان است و بااینحال همان نیست ...
8:30 – 8:69