درک زمین
Sohrab Sepehri
زندگی " ضرب " زمین در ضربان دل ما
زمین
و هر گونه احساس را درک می کند
زندگی بی نهایت است
Sohrab Sepehri
زندگی " مجذور" آینه است
Yazdanpanah Askari
تصوير يك جسم در دو آينه روبروی هم بی نهايت است
احساس کردن
پيوند مرگ و زندگی
Sohrab Sepehri
زندگی نوبر انجیر سیاه ، در دهان گس تابستان است
Yazdanpanah Askari
طاقچه عادت
Sohrab Sepehri
زندگی چیزی نیست ، که لب طاقچه عادت از یاد من و تو برود
Yazdanpanah Askari
یزدانپناه عسکری
سوی هفتم
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل 132
عقل گويد شش جهت حدست و بيرون راه نيست
عشق گويد راه هست و رفتهام من بارها
یزدانپناه عسکری
سوی هفتم
سکوت درون
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل 132
هين خمش كن خار هستى را ز پاى دل بكن
تا ببينى در درون خويشتن گلزارها
یزدانپناه عسکری
سکوت درون
پندار
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل یکصد و سی دو
در ميان پرده خون عشق را گلزارها
عاشقان را با جمال عشق بىچون كارها
یزدانپناه عسکری
دیدن وراءِ پرده میشود
گلزارها
عمق ادراک
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل یکصد و سی دو
عقل بازارى بديد و تاجرى آغاز كرد
عشق ديده، زان سوى بازار او بازارها
یزدانپناه عسکری
عمق ادراک عشق از عقل بیشتر میباشد
ادراک ادراک ها
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل یکصد و سی دو
اى بسا منصور پنهان، ز اعتماد جان عشق
ترك منبرها بگفته، بر شده بر دارها
یزدانپناه عسکری
عاشقانی مانند منصور که به ادراکِ ادراک شده توسط عشق اطمینان دارند،
نفع شخصی و مادی و عقلانی را کنار گذاشته و جان دادهاند.
انکار ذوق
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل یکصد و سی دو
عاشقان دردكش را در درونه ذوقها
عاقلان تيره دل را در درون انكارها
یزدانپناه عسکری
عقل به دلیل عمق کمتر ادراکش
نسبت به ادراکات عشق، انکار دارد
و عاشق به دلیل ابراز عشقش
امکان داشتن ذوق مضاعف دارد
ادراکات
جلالالدین محمد بلخی معروف به مولانا، مولوی و رومی
Jalāl ad-Dīn Mohammad Rūmī
ديوان كبير شمس غزل یکصد و سی دو
عقل گويد پا منه كندر فنا جز خار نيست
عشق گويد عقل را كاندر توست آن خارها
یزدانپناه عسکری
عقل به ادراک شده توسط خود اطمینان دارد
و عشق به ادراکات خود
چراغ خاموشی
ديوان كبير شمس غزل یکصد و سی دو
شمس تبريزى توى خورشيد اندر ابر حرف
چون برآمد آفتابت محو شد گفتارها
بایزید بسطامی
روشن تر از خاموشی چراغی ندیدم
معرفت خاموش، سکوت درون
اشراق
Sohrab Sepehri
در هوایی که نه افزایش یک ساقه طنینی دارد
و نه آواز پری میرسد از روزن منظومهی برف
تشنهی زمزمهام
Yazdanpanah Askari
اشتياق فردی كه چيز بهتری را ديده يا شنيده يا زندگی كرده
برای آن احوال . بهار را ديده
Ahmadreza Ahmadi
Mohammad Nouri - singer
انرژی اشیاء
Sohrab Sepehri
روح من در جهت تازهی اشیا جاری است
Yazdanpanah Askari
تفسیر حس
سهراب سپهری
Sohrab Sepehri
در شب تردید من ، برگ نگاه !
می روی با موج خاموشی کجا؟
ریشه ام از هوشیاری خورده آب:
من کجا، خاک فراموشی کجا.
غروب خورشید و قدرت
توپ انرژی
سهراب سپهری، هشت کتاب، چشمان یک عبور
کودک آمد، جیبهایش پر از شوق چیدن .
ای بهار جسارت !
امتداد تو در سایه کاجهای تأمل پاک شد.
[ توپ انرژی تبديل به گوشت بیمصرف میشود ]
[كاهش انرژی ، تهی شدن در اثر تولیدمثل ، مشكلات روزانه و ...]
محبره
قلم از محبره برکشیدم، سپید برآمد
اسرارالتوحید:
استاد میگفت برو ای فرزند و به علم آموختن مشغول شو
سالی دو سه به تحصیل مشغول شدم تا یک روز قلم از محبره برکشیدم، سپید برآمد، تا سه بار که بکشیدم سپید برمیآمد
برخاستم و پیش استاد رفتم و حال بگفتم. استاد گفت چون علم دست از تو بداشت تو نیز دست از وی بدار و به معامله مشغول شو.
سهراب سپهری
دست من در رنگهای فطری بودن شناور شد