هبوط
سهراب سپهری Sohrab Sepehri
در دل من چيزي است، مثل يك بيشۀ نور، مثل خواب دمصبح
و چنان بیتابم، كه دلم میخواهد
بدوم تا ته دشت، بروم تا سر كوه.
دورها آوايي ست، كه مرا میخواند
In my heart there is something like a blaze.
Of light, like a morning dream
And so restless am I that I feel like running
To the far end of the plains, up to the mountaintop
A voice keeps calling me from afar.
هشت كتاب ، سهراب سپهری – تهران : انتشارات طهوری 1385- صفحه350-351
یزدانپناه عسکری Yazdanpanah Askari
بیقراری ناشی از باقیمانده معرفت خاموش
8:117-8:261
+ نوشته شده در جمعه هشتم اسفند ۱۳۹۹ ساعت 22:0 توسط یزدانپناه
|